نتایج جستجو برای عبارت :

داستان کوتاه خواب گهواره

shirazart.blog.ir 
**" داستان کوتاه " که شاخه ای از ادبیات داستانی منثور است ، به طور تقریب دارای سابقه ای یکصد و پنجاه ساله در جهان است .داستان کوتاه معمولا از هزار و پانصد تا پانزده هزار کلمه را شامل می شود ." ارنست همینگوی " و " جیمز جویس" با آثار خود معیارهای تازه ای را برای داستان کوتاه خلق کرده اند .
** از میان داستانهای کوتاه فارسی ، نمونه های زیر شایان ذکرند: یکی بود یکی نبود ، اثر : جمال زاده _ زن زیادی ، سه تار و پنج داستان ، اثر : جلال آل احمد_ شهری چون
«٤٦»وَ یُکَلِّمُ‌ النّاسَ‌ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ‌ الصّالِحِینَ‌ (آن فرزندى که به تو بشارت داده شد)در گهواره،(به اعجاز)و در میانسالى(به وحى)با مردم سخن مى‌گوید و از شایستگان است. نکته‌ها: سخن گفتن در گهواره و پیش‌گویى از آینده،معجزه‌ى است از
ادامه مطلب
روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد.
 
یکی از همسفرانش علت امر را پرسید.گاندی خندید و در جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نم
انواع گهواره نوزاد:گهواره نوزاد در بدو تولد نوزاد بهترین گزینه برای نگه داشتن و خوباندن نوزاد می باشد. چون در ماه های ابتدایی به دنیا آمدن نوزاد ، او نیاز به مراقبت ویژه توسط والدین دارد و والدین در همه حال باید متوجه حال نوزادشان باشند و به دلیل اینکه کودک در ماه های ابتدایی اکثرا در خواب به سر می برد، والدین وظیفه دارند مکانی آرامشبخش را برای او فراهم کنند از این رو گهواره نوزاد یکی از بهترین گزینه ها برای این بازه زمانی می باشد. تیم بیبی
پادشاه ایران جمشید، شب بیست و نهم فروردین، در خواب دید ایران را آذین بسته اند اما هیچ کس را نمی شناخت. آدمها تن پوش دیگری داشتند. همه می دویدند، یکی گفت: اینجا چرا ایستاده ای؟! جشن نوروز به زودی فرا می رسد باید آن را با خویشاوندانت پاس بداری. جمشید با تعجب گفت: فردا جشن نوروز را آغاز می کنم. چرا امروز می دوید؟ آن مرد گفت: جمشید ده هزار سال پیش این جشن را بر پا نمود. زودتر به خانه ات رو که خویشاوندانت چشم بدر دارند. جمشید از خواب پرید و فهمید جشن نور
خورشید غروب کرده بود. مرد از فرط خستگی و سرما بی رمق روی زمین افتاد. نیمه شب از شدت تشنگی در خواب نالید. گل ساقه اش را خم کرد و قطره های شبنم را در دهان مرد غلتاند. علف های سبز اطراف مرد رشد کردند تا گرمش کنند و خوررشید صبحگاهی آنقدر بر بدنش تابید تا گرمش کرد. مرد غلتید تا بیدار شود. با این کار علفها را زیر بدنش له کرد و با دستش ساقه گل را شکست و چشمش که به خورشید افتاد گفت: «ای لعنت به این خورشید، باز هم امروز هوا گرم است».
برای انتخاب سرویس خواب پسرانه مناسب نیاز دارید تا مدل های مختلف از عکس و قیمت را مشاهده کنید.در وبسایت کپل پا با توجه به جنس چوب،مدل های مختلف برای انتخاب سرویس خواب پسرانه مقاله ای در این مورد تهیه کرده است
تخت خواب نوزاد نوجوان درحالت دو منظوره و سه منظوره دارند که در حالت دومنظوره تخت نوزادی پس از جدا شدن باکس انتهای تخت به تخت خواب نوجوان تبدیل میشود.اما در مدل هاب تخت خواب نوزاد نوجوان سه منظوره علاوه بر تبدیل شدن به تخت نوجوان در زمان
متن آهنگ گهواره صفیر
بذار ببینم دوات جوهر داره
بله ، خوب همه چیز میزونه
سُر میخورم از شکافِ ماه
نقره فام تر از ستاره ها
ز گهواره تا گور از کجا شروع کنم
من کجا شروع کنم
رو کنم به کجا ناکجا
زمین زرد خورشید آبیِ ناخدا
به خدا بهم بگو
تا غروب کنه مجهولِ جهلم
ادامه مطلب
دیشب به داستان کوتاهی از جان اسکالزی نویسنده‌ی معروف جنگ پیرمرد برخوردم، که خوندم و به نظرم جالب اومد.
تا نیمه‌های دیشب ترجمه‌ش کردم و تا نیمه‌های امروز ویرایش. تقدیم.
 
پ.ن) و البته با این خبر که مشغول کار روی داستان کوتاه دیگه‌ای هم هستم.
 
داستان کوتاه وقتی ماست حکومت را به دست گرفت
مثل هر شب دیر به خانه آمد. حوصله جواب و پرسش های مادرش را نداشت. خودش هم از بیکاری خسته شده بود. صاحبخانه دوباره پولش را می خواست. در آمد پدرش که کارگری ساده بود، هزینه ها را کفاف نمی کرد. همین دیروز با مادرش دعوایش شد. فریاد زد: می گویی چه کار کنم؟ کار پیدا نمی شود. و مادر سکوت کرده بود. وارد هال شد. همه خواب بودند. مادر یادداشتی برایش گذاشته بود: "امیر جان، دیگر برای پیدا کردن کار عجله نکن! از امروز در یکی از خانه های بالای شهر کلفتی می کنم. دوست ند
معرفی انواع تخت سیسمونی نوزاد مشهد
1. تخت خواب نوپا مارک ایس ایز (isiz) تخت خواب بچه مارک ایس ایزبرند ایس ایز، یک کدام از دیگر از برندهای تولیدکننده تولید ها نوزاد و نوپا در مرزو بوم ترکیه میباشد. این موسسه ترکیه‌ای تلاش نموده است در کلیه تولید ها خویش از مواد طبیعی به کارگیری نماید. معمولا چوب‌های مصرف شده در تخت و گهواره‌های این مارک از راش گرجستان و رنگ‌ بدنه تخت از رنگ ارگانیک میباشد. بیش تر تولیدات ای ایز به طور ست بدون نقص تخت، تشک، بالشت
پادشاه ایران جمشید، شب بیست و نهم فروردین، در خواب دید ایران را آذین بسته اند اما هیچ کس را نمی شناخت. آدمها تن پوش دیگری داشتند. همه می دویدند، یکی گفت: اینجا چرا ایستاده ای؟! جشن نوروز به زودی فرا می رسد باید آن را با خویشاوندانت پاس بداری. جمشید با تعجب گفت: فردا جشن نوروز را آغاز می کنم. چرا امروز می دوید؟ آن مرد گفت: جمشید ده هزار سال پیش این جشن را بر پا نمود. زودتر به خانه ات رو که خویشاوندانت چشم بدر دارند. جمشید از خواب پرید و فهمید جشن نور
سلام به بینندگان عزیز 
اگر مایل هستید می تونید داستان های کوتاه، شعر، متن و حتی داستان های بلند خودتون رو برای ما ارسال کنید تا در وبلاگ قرار داده بشه
ارسال متن ها از طریق :ghassam.m84@gmail.com
ارسال متن ها مانند نمونه زیر و به ترتیب باشد:
نام و نام خوانوادگی
نوع متن (شعر، داستان...) 
عنوان 
متن
مطالب ارسالی پس از تایید در وبلاگ قرار می گیرد.
حتما شرکت کنید
روتین قبل از خواب
هنگامی که سن کودک شما شش تا هشت هفته شد می‌تونید کم‌کم الگوی خواب‌ش رو  پیدا کنید و هر شب وقت خواب به کار ببرید تا بتونه خودش را با اون تطبیق بده
الگوی خواب باعث می‌شه کودک راحت‌تر به رختخواب بره و زودتر بخوابه
اصلا خود کودک هم این روتین رو خیلی دوست داره
برای داشتن یک الگوی منظم سلیقه‌ی کودک رو هم در نظر بگیرید و سعی کنید کارهایی که دوست نداره رو به یک ساعت دیگر از شبانه روز منتقل کنید 
مثلا اگر از حمام کردن قبل از خواب خ
آخر شب خوابت که می آید نتوانستنی از جنس پیری به سراغت می آید،شبانه روزی که هدر رفت،عمری که آب رفت. هر چه قدر تلاش می کنی قلم،عصای دستت شود تو و قلم با هم زمین می خورید. چشمانی که صبح بی دلیل باز شده بودند آخر شب با دلیل بسته می شوند، دلیلش می شود خستگی یا همان زندگی. به دنیا می آییم تا از دنیا برویم، از خواب برمیخیزیم تا دوباره بخوابیم، این همان صفر شدن سیصد و شصت درجه است. می گویند شب را مایه ی آرامش قرار دادند، آرامشی که در بیداری به دنبالش بودی
اجاره آپارتمان مبله اهواز کوتاه مدت در منطقه گلستان :
فاصله این آپارتمان مبله دراهواز تا مرکزشهر در حدود 15 دقیقه با ماشین است .
اجاره خانه روزانه اهواز که دارای دو خواب می باشد.
در یک اتاق خواب این منزل مبله در اهواز یک تخت خواب دو نفره و در اتاق دوم دو تخت خواب یکنفره قرار دارد.
همچنین به تعداد میهمانان اضافی وسایل خواب شامل رخت خواب در اختیار میهمانان قرار میگیرد.
از دیگر امکانات این منزل مبله دربست دراهواز می توان به تلویزیون ، ماهواره ، مب
می روی قدری آرام ترروی نی آرام مادراز دل گهواره رفتیروی نی الله اکبرسایه می اندازی روی سر منسرو قدت رو نیزه گل پسر منیک شبه مردی شدی دلاور منبسته شده چشمات ای وایمادر فدا لب هات ای وایمیوفتی از بالا ای وایپیش سر بابات ای وایعلی لای لایآب که شد بعد از تو آزادآتشی بر جانم افتادآب رسید اما تو رفتیای خدا ای داد ای بی‌ دادبس که به دنبال نیزه دویدمبس که به روی خود پنجه کشیدماز بغل نیزه تا خدا رسیدمگهواره شد دستم ای وایدنبال تو هستم ای وایمی‌شد خدا
                                     
 
روتین قبل از خواب
هنگامی که سن کودک شما شش تا هشت هفته شد می‌تونید کم‌کم الگوی خواب‌ش رو  پیدا کنید و هر شب وقت خواب به کار ببرید تا بتونه خودش را با اون تطبیق بده
الگوی خواب باعث می‌شه کودک راحت‌تر به رختخواب بره و زودتر بخوابه
اصلا خود کودک هم این روتین رو خیلی دوست داره
برای داشتن یک الگوی منظم سلیقه‌ی کودک رو هم در نظر بگیرید و سعی کنید کارهایی که دوست نداره رو به یک ساعت دیگر از شبانه روز منتقل کنید 
م
زنگ
درس
فعالیت های انجام شده (تدریس)
فعالیت های خواسته شده (تکلیف)

اول
ریاضی
تدریس و حل تمرین از چندضلعی ها
حل کتاب درسی تا صفحه 50

دوم
اجتماعی
تدریس درس 13
فعالیت،خلاصه و ... درس 13 کامل و برای ازمون پیشرفت تحصیلی نمونه سوال حل شود

سوم
ورزش
تدریس حرکت گهواره
تمرین حرکت گهواره

چهارم
هدیه
اعلام نمرات کارنامه،توضیح درباره درس 8 و ازمون پیشرفت تحصیلی
امادگی برای جلسه بعد
نون چارکی سه عباسی پنیر سیری دو عباسینون چارکی سه عباسی پنیر سیری دو عباسیآدم مفلس را چو من وا‌میداره به رقاصیشب که می‌رم توی خونه، اکبری به به می‌کنهقاقا می‌خواد نونش می‌دم می‌خوره و اه اه می‌کنهمی‌گه تا کی سر بکنم چادر نماز کرباسی؟روغن سیری چار عباسی پنیر سیری سه عباسیآدم مفلس را چو من وامی‌داره به رقاصیفاطی میون گهواره گشنشه عرعر می‌زنهمادر بچه‌ها می‌ره گهواره را سر می‌زنهمی‌بینه فاطی مشغول سرسری است و دس دسیشیر چارکی چار عبا
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
خورشید غروب کرده بود. مرد از فرط خستگی و سرما بی رمق روی زمین افتاد. نیمه شب از شدت تشنگی در خواب نالید. گل ساقه اش را خم کرد و قطره های شبنم را در دهان مرد غلتاند. علف های سبز اطراف مرد رشد کردند تا گرمش کنند و خوررشید صبحگاهی آنقدر بر بدنش تابید تا گرمش کرد. مرد غلتید تا بیدار شود. با این کار علفها را زیر بدنش له کرد و با دستش ساقه گل را شکست و چشمش که به خورشید افتاد گفت: «ای لعنت به این خورشید، باز هم امروز هوا گرم است».
پیر زن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت: خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟ خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد. پیر زن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند. چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
خلاصه داستان رو خیلی کوتاه میگم به خاطر اینکه درحال نوشته شدن هست موضوع زندگی روزمره اعضا هست که با تلخی شیرینی و هیجان همراه هست . امید وارم که خوشتون بیاد . داستان در روز های شنبه و دوشنبه و چهارشنبه گذاشته میشود. اوه راستی شخصیت اول داستان چانیول هست به همرت اعضای گروه.
کتاب صوتی زن زیادی جلال آل احمد
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی زن زیادی - جلال آل احمد - کتابراهwww.ketabrah.ir › کتاب صوتی › داستان و رمان ایرانیکتاب صوتی زن زیادی نوشته جلال آل احمد، دربردانده‌ی 9 داستان کوتاه در مورد زنان و دردهای ... زن زیادی یکی از مهم‌ترین آثار جلال آل احمد است که دیدگاه او را درباره خرافات و ...
داستان زن زیادی اثر جلال آل احمد - نوارwww.navaar.ir › audiobook › داستان-
کتاب صوتی زن زیادی اثر جلال آل احمد    
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
دانلود کتاب صوتی زن زیادی - جلال آل احمد - کتابراهwww.ketabrah.ir › کتاب صوتی › داستان و رمان ایرانیکتاب صوتی زن زیادی نوشته جلال آل احمد، دربردانده‌ی 9 داستان کوتاه در مورد زنان و دردهای ... زن زیادی یکی از مهم‌ترین آثار جلال آل احمد است که دیدگاه او را درباره خرافات و ...
داستان زن زیادی اثر جلال آل احمد - نوارwww.navaar.ir › audioboo
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
هوای راهرو دادگاه گرفته و خفه بود. چهره غضبناک پیرمرد در هم گره خورده بود و پسر مدام با التماس می‌گفت: آقا غلط کردم، تو رو به خدا مرا ببخشید... پیرمرد با غیظ پسر را نگاه کرد و به یاد حرف پزشک افتاد: متاسفم، خانم شما سکته قلبی کرده و در دم... اشک روی گونه‌اش لغزید. باز صدای پسرک در گوشش پیچید: غلط کردم آقا! من فقط شوخی کردم، خانومتان که گوشی را برداشت گفتم شوهرتان تصادف کرده و مرده! به خدا همین!
بر اساس روایات خواب بر هفت قسم است که بعضی از انها مورد مذمت است :1- خواب غفلت؛ و آن خوابیدن در مجلس ذکر است2- خواب شقاوت؛ و آن خوابیدن در وقت صبح است3- خواب عقوبت؛ و آن خواب در وقت نماز است4- خواب لعنت؛ و آن خوابی است بعد از نماز صبح
چون خدای تبارک و تعالی خواست جان ابراهیم را بگیرد ملک الموت را فرستاد و او گفت: یا ابراهیم درود بر تو. ابراهیم فرمود: ای عزرائیل برای دیدن من آمدی یا برای مرگم؟ گفت: برای مرگ و باید اجابت کنی. ابراهیم گفت: دیدی که دوستی دوست خود را بمیراند؟ خطاب آمد: ای عزرائیل به ابراهیم بگو: دوستی را دیدی که ملاقات دوستش را بد بدارد؟ براستی که هر دوستی خواهان ملاقات دوست است.
همه ی داستان ها از آن جا رقم میخورند که کسی فکر می کند:(( از کجا شروع کنم؟)) امّا من نمی خواهم داستان را مثل یک راوی خوب روایت کنم! از پَرِش های مغزم می ترسم که اگر از یکی بود و یکی نبود زبان باز کنم ، وقتی به اول خط ِ اوج داستان برسم نتوانم تک تک ِ کلمات و حس هایش را درست مثل او ادا کنم.
میخواهم قطره به قطره آنچه بر روح ِ من چکیده شد را نمایش دهم.
گاهی فکر میکنم زندگی من خیابان ِ بی مقصدی است که فقط برای رفتن ساخته شده است. مثل هر روز ِ هر سال ، من پشت ف
همه ی داستان ها از آن جا رقم میخورند که کسی فکر می کند:(( از کجا شروع کنم؟)) امّا من نمی خواهم داستان را مثل یک راوی خوب روایت کنم! از پَرِش های مغزم می ترسم که اگر از یکی بود و یکی نبود زبان باز کنم ، وقتی به اول خط ِ اوج داستان برسم نتوانم تک تک ِ کلمات و حس هایش را درست مثل او ادا کنم.
میخواهم قطره به قطره آنچه بر روح ِ من چکیده شد را نمایش دهم.
گاهی فکر میکنم زندگی من خیابان ِ بی مقصدی است که فقط برای رفتن ساخته شده است. مثل هر روز ِ هر سال ، من پشت ف
مرد هدیه ای که چند لحظه پیش از خانمی گرفته بود را محکم به سینه اش چسبانیده بود و طول خیابان را طی می کرد. به فکرش افتاد، این یادگاری را برای همیشه نگهداری کند. ولی از حواس پرتی و شلختگی خودش می ترسید. توی مسیر همش به این فکر می کرد که چگونه از این هدیه ارزشمند مراقبت کند. فکری به ذهنش رسید. وارد خانه که شد هدیه را جلوی سینه اش گرفت و گفت: (تقدیم به همسر عزیزم) همسرش تا آخر عمر، آن هدیه را مثل تکه ای از بدن خودش مواظبت می کرد.
روزی ابلیس نزد فرعون رفت. فرعون خوشه‌ای انگور در دست داشت و تناول می‌کرد. ابلیس گفت: آیا می‌توانی این خوشه انگور تازه را به مروارید تبدیل کنی؟ فرعون گفت: نه. ابلیس به لطایف‌الحیل و سحر و جادو، آن خوشه انگور را به خوشه‌ای مروارید تبدیل کرد. فرعون تعجب کرد و گفت: احسنت! عجب استاد ماهری هستی. ابلیس خود را به فرعون نزدیک کرد و یک پس گردنی به او زد و گفت: مرا با این استادی و مهارت حتی به بندگی قبول نکردند، آن وقت تو با این حماقت، ادعای خدایی می‌کنی
شما نماز منید. پسرم خواهرت را خوابانده‌ام و حالا همین‌طور که یک دستم به گهواره توست و نیم‌نگاهم به چشمان خواب‌زده و نیمه‌بازت، می‌نویسم. حقیقت این است که شما عشق منید و همه وجودم و تماشایتان لذت‌بخش‌ترین تجربه دنیا، ولی هرچه برایتان می‌کنم به خاطر خداست. به خاطر او که مالک همه‌ٔ عالم است و سخی؛ که شما را به من بخشید. شمایی که دست هیچ بشری قادر به آفرینشتان نبود. زیبایان کوچک دوستتان دارم؛ بیشتر به این خاطر که عاشق خدایتان هستم. 
شما نماز منید. پسرم خواهرت را خوابانده‌ام و حالا همین‌طور که یک دستم به گهواره توست و نیم‌نگاهم به چشمان خواب‌زده و نیمه‌بازت، می‌نویسم. حقیقت این است که شما عشق منید و همه وجودم و تماشایتان لذت‌بخش‌ترین تجربه دنیا، ولی هرچه برایتان می‌کنم به خاطر خداست. به خاطر او که مالک همه‌ٔ عالم است و سخی؛ که شما را به من بخشید. شمایی که دست هیچ بشری قادر به آفرینشتان نبود. زیبایان کوچک دوستتان دارم؛ بیشتر به این خاطر که عاشق خدایتان هستم. 
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
اکثر انسان ها فقط برای امرزش گناهان از ذکر استغفار استفاده می کنند. بیشر افراد با دیگر خواص شفگت انگیز ذکر استغفار اشنا نیستند. در این مطلب به برسی خواص ذکر اسغفار، ذکر استغفار در گفتار پیامبران و امامان و نقل یک داستان کوتاه از آیت‌ الله بهجت(ره) پرداخته ایم.
ادامه مطلب
داستان کوتاه دندان
 
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاه
داستان کوتاه دندان
 
ناخودآگاه و از شدت دندان درد، در جواب سوال دختر کوچکم که پرسید: مامان جون کجا میری؟با عصبانیت و فریاد جواب دادم: میرم دندون بکشم!رها، ناراحت و سرخورده، بدون اینکه حرفی بزند، به اتاقش رفت‌.من که از درد دندان کلافه بودم، توجه ای به او نکردم. مشغول بستن بند کفش‌هایم بودم که رها با کاغذی در دست پیش من برگشت و گفت: بیا مامان جون، ناراحت نباش من برات کشیدم!نگاهی به برگهٔ کاغذ انداختم، یک دندان را نقاشی کرده بود. با شرمندگی نگاه
دانلود آهنگ لب بوم اومدی گهواره داری محمد ممبینی ( کامل و رایگان Mp3 ) Mohammad Mobini – Gab Bom Omadi Gahvare Dari
دانلود آهنگ لب بوم اومدی گهواره داری محمد ممبینی ( کامل و رایگان Mp3 )
لب بوم اومدی گهواره داری هنوز من عاشقم تو بچه داری
به حق ماه خورشید ستاره بلال بلالم
امید دارم که باز آیی دوباره بلال بلالم
پرستویم پرستویم نیومد بلال بلالم
گل خوش رنگو خوشبویم نیومد بلال بلالم
چطور ترک کنم نارنج خوشبو
چطور ترکت کنم دیوونه ی او
lb bvm avmdi ghvarh dari hnvz man eashqom tv bchh dari
bh hgh mah kh
به منظور چالش صد کتاب در سال ( که تا حالا ۲۴ تاشو خوندم ) دنبال کتاب‌های کوتاه زیر صد صفحه میگردم که یه روزه بتونم بخوتم. این هم ازون دست بود و ده تا داستان کوتاه داشت. کتاب لحن طنز داره اما آخر هر داستان بغض میندازه تو گلوت. :( ولی از نویسنده خوشم اومد و یه کتاب دیگه هم ازش میخونم
 
کتاب خوب زیر صد صفحه میشناسید معرفی کنید بهم D: 
دیروز تو پستم گفته بودم برا خودم زیاد چیزی نمیخرم. بعداً فک کردم دیدم تنها چیزی که میخرم و زیاد هم بابتش پول میپردازم ه
شبی، برف فراوانی آمد و همه‌جا را سفیدپوش کرد. ‏دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. ‏یکی از آنان گفت: «کار سا د‏ه‌ای است!»، بعد به زیر پای خود ‏نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود ‏را بلند کرد ‏تا به ردّپاهای خود ‏نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برد‏اشته است. دوستش را صدا زد ‏و گفت: سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی. ‏پسرک فریاد ‏زد: کار سا ده‌ای ا
می شه گفت شاخص ترین شاعران در حیطه ی غزل پست مدرن "سید مهدی موسوی" و "فاطمه اختصاری" هستن.
در زمینه ی رمان پست مدرن و داستان کوتاه پست مدرن هم می تونیم از "بهمن انصاری" اسم بیاریم، که گویا اولین رمان پست مدرن تاریخ ادبیات فارسی ایران (به نام "مسلخ روح") رو منتشر کرده و یه مجموعه داستان به نام "سرزمین جذامی ها" داره که حدود نیمی از داستان هاش در سبک پست مدرن هستش.
-------
یکی از اساسی ترین ویژگی های غزل پست مدرن، اینه که زمان نداره! یعنی نویسنده (اگه کتاب
جوانی از بیکاری رفت باغ وحش پرسید: استخدام دارید؟ یارو گفت مدرک چی داری؟ گفت: دیپلم. یارو گفت: یه کاری برات دارم، حقوقشم خوبه پسره قبول کرد. یارو گفت: ما اینجا میمون نداریم میتونی تا میمون برامون میاد بری توی پوست میمون و تو قفس نقش میمون بازی کنی. چند روزی گذشت. یه روز جمعه که شلوغ شده بود، پسره توی قفس پشتک وارو میزد. از میله ها بالا پایین می رفت. جوگیر شد زیادی رفت بالای درخت. از اون طرف افتاد تو قفس شیر. داد زد کمک. شیره دستشو گذاشت رو دهنش و گف
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش
اکثر انسان ها فقط برای امرزش گناهان از ذکر استغفار استفاده می کنند. بیشر افراد با دیگر خواص شفگت انگیز ذکر استغفار اشنا نیستند. در این مطلب به برسی خواص ذکر اسغفار، ذکر استغفار در گفتار پیامبران و امامان و نقل یک داستان کوتاه از آیت‌ الله بهجت(ره) پرداخته ایم.
ادامه مطلب
از در که بیرون آمدم دیگه حتی توان ایستادن نداشتم، دستم را به
دیوار تکیه دادم و صورتم به روبه‌رو خیره مانده بود. سردم بود، احساس
می‌کردم نمی‌تونم نفس بکشم بعد بی‌‌اختیار پیشانیم رو روی دیوار گذاشتم و
شروع کردم به گریه کردن. نمی‌دونم چه قدر گذشت؟ اما وقتی به خودم آمدم،
دیدم آن قدر با صدای بلند گریه می‌کنم که توجه تمام عابرهای پیاده به من
جلب شده، خانمی جلو آمد؛ دستم را گرفت و گفت: «دخترم می‌تونم کمکت کنم.»
بهش نگاه کردم و بدون این‌که پا
من تازه الان میخوام شروع کنم. یه کتاب نچندان جدید که یه بار نصفه خوندمش یادم نیست چرا ولش کردم فکر کنم وسط امتحانا بودو دیگه سراغش نرفتم. کتاب دربارهٔ رمان و داستان کوتاه نوشتهٔ سامرست موام  ترجمهٔ کاوه دهقان نشر علمی فرهنگی. این کتاب در مورده یسری کتاب از نویسنده های مختلف هست که موام انتخاب کرده و در موردشون نوشته. 
دستش را گذاشته روی زنگ و بر نمی‌دارد، «حتما باز نوید پسر همسایه
کناری است که بچه‌های کوچه را به هوای بازی فوتبال دور خودش جمع کرده، حالا
هم توپ‌شان افتاده در حیاط ما و می‌خواهند من آن را به آنها پس بدهم. ولی
نه!!! این بار من این کار را نمی‌کنم، چه معنی دارد هر روز مخل آسایش مردم
شوند؟ از وقتی مدرسه‌ها تعطیل شده هر روز ماجرا همین است، هر روز صبح یکی
از همسایه‌ها با صدای زنگ گوشخراش نوید از خواب بیدار می‌شوند... ولی
این‌بار من درسی به او می
خب گفتم همش که قرار نیست براتون داستان های ترسناک طولانی طولانی بزارم که وسطشم حوصلتون سربره!!
این بار اومدم با داستان دو جمله ای بترسونمتون:)
داستانی رو که در زیر قراره بخونین اثر فردریک بروان است که در سال 1948 نوشت ...
اخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!!
خب زیادی ..شعره ولی هرزگاهی تنوع هم تو پست هامون خوبه بنظرم :)
نمی‌دانم این داستان ادامه پیدا می کند یا نه اما بایدببنویسم که  عجیب‌ترین خواب‌هایم را طی بیست و یک سالگی‌ام دیده‌ام
خوابِ پوستِ تکیده شده. خواب‌های همیشگی مربوط به مادرم. جان شکافته‌ی پدرم.
خوابِ تکرارشونده‌ای که در آن پیِ مسافر‌خانه‌ای می‌گردم که غذای جوانِ عربی را به او برسانم و پیدا نمی‌کنم و دیر می‌شود و غذا توی دستم می‌ماند. باید غذا را می‌رساندم. سفارش مادرش بود.
سال‌های بیست و بیست‌ویک چنین‌اند شاید. در هذیان و یاوه.
ظهر به خیر ( البته الان که دارم می نویسم ظهره و امکان داره وقتی شما می خونی شب باشه ، پس شبتم بخیر ) 
آقا چند وقته ما زدیم تو کار گیاهانی با اسم عجیب و غریب :
جون من یک برگ بده ،  بنزینی ، قلب خونین ، مرغ بهشتی ، برگ هندوانه ای ، استرومانته سانگینیا و امروز هم
 موسی در گهواره ( زیپلین ) 



خدا وکیلی کسی اهل گل و گیاه نباشه و این اسم رو بخونه فک می کنه چقدر ما بد سلیقه ایم تو اسم گذاشتن  . ۱
من دلم می خواد از اونی که این اسم رو ( موسی در گهواره ) گذاشته بپ
در یک شب تاریک مردی در پیاده رو خیابانی پای تیر چراغ برق دنبال چیزی می گشت. رهگذری او را دید و پرسید: دنبال چه می گردی؟ مرد گفت: دنبال دسته کلیدم می گردم. رهگذر پرسید: آن را اینجا گم کردی؟ مرد گفت: نه، فکر می کنم چند قدمی عقب تر، از دستم افتاده باشد. رهگذر پرسید: پس چرا اینجا دنبال آن می گردی؟ مرد گفت: چون اینجا نور بیشتر است.
بالاخره بعد از نزدیک هشت ماه چشم انتظاری، امروز خبر گرفتن مجوز چاپ کتابم صادر شد. مجموعه ای از بیست داستان کوتاه که خیلی رویشان کار کرده ام. شاید اغراق نباشد بگویم روی یک داستان سه صفحه ای صد هزار تومان هزینه کرده ام. از هزینه نقد و وقتی که روی هرکدام گذاشته ام و کلاس هایی که بابت آموزش داستان گذرانده ام و ...
ادامه مطلب
خرید اقساطی تخت خواب و سرویس خواب: خرید اقساطی تخت خواب و سرویس خواب، سرویس خواب های گالری آرش شامل تخت خواب ، میز آرایش، صندلی میز آرایش، دو عدد پاتختی، تخت تشک در صورت انتخاب مشتری است که در سرویس قرار میگیرد.  
ادامه مطلب
وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم و هرشب یک آرزو می‌کردم. مثلاً آرزو می‌کردم برایم اسباب بازی بخرد؛ می‌گفت: می‌خرم به شرط اینکه بخوابی. یا آرزو می‌کردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛ می‌گفت: می‌برمت به شرط اینکه بخوابی. یک شب پرسیدم: اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم می‌رسم؟ گفت: می‌رسی به شرط اینکه بخوابی. هر شب با خوشحالی می‌خوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند. دیشب مادرمو خواب دیدم؛ پرسید: هنوز هم شب‌ها قبل از خواب به آ
داستان از جایی شروع شد که هزاران داستان آموختم اما عبرت نگرفتم! دانشگاه
دیدن دختری که نگاه معصوم و البته شادی داشت و خواستم به او نزدیک تر شوم نمیدانم چرا؟دختری با استخوان های درشت و کمی زیبا
نمیدانم چرا دوستش داشتم، خداوند جزوه ها را از دانشجویان نگیرد که این جزوه نویسی و قرض دادن آن نبود شاید نرخ ازدواج بسیار کمتر از تصور بود
اولین جزوه را با وساطت یکی از دوستان از او گرفتم
خاطره یاهومسنجر خودش داستانی است به بلندای عرض کهکشهان! اولین پیا
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیشداوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند: پدر عزیزم،با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با این دختر پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، ا
پسر جوان آن قدر عاشق دختر بود که گفت: تو نگران چی هستی؟ دختر جوان هم حرفش را زد: همون طور که خودت می‌دونی مادرت پیره و جز تو فرزندی نداره... باید شرط ضمن عقد بگذاریم که اگر زمین گیر شد، اونو به خونه ما نیاری و ببریش خانه سالمندان. پسر جوان آهی کشید و شرط دختر را پذیرفت... هنوز شش ماه از ازدواجشان نگذشته بود که زن جوان در یک تصادف اتومبیل قطع نخاع و ویلچر نشین شد. پسر جوان رو به مادرش گفت: بهتر نیست ببریمش آسایشگاه؟ مادر پیرش با عصبانیت گفت: مگه من م
 
وقتی که اومدم اینجا یه جمله ای شنیدم «مهد و گهواره رهبران» 
خب وقتی که پایه ای بشکنه اون گهواره و مهدتون می افته و به دنبالش هرچیزی که در اون هست سقوط می کنه.
و در واقع این سقوط کرده!
ای سازنده مردان! ای آفریننده ی رهبران!
مواظب باشید که چه رهبرانی رو در اینجا پرورش می دید.
 
اون هرگز خودش رو نمیفروشه تا بتونه آینده ای برای خودش بخره
باید بدونید دوستان که به این میگن: ثبات، شجاعت
و این چیزیه که رهبران ازش ساخته می شن.
 
من در زندگی ام به دوراهی ب
پیر زن با تقوایی در خواب خدا را دید و به او گفت: خدایا، من خیلی تنها هستم، آیا مهمان خانه من می شوی؟ خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد آمد. پیر زن از خواب بیدار شد، با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد. رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی را که بلد بود، پخت. سپس نشست و منتظر ماند. چند دقیقه بعد در خانه به صدا در آمد. پیرزن با عجله به طرف در رفت و آن را باز کرد. پشت در پیرمرد فقیری بود. پیرمرد از او خواست تا غذایی به او بدهد. پیرزن با
5- خواب راحت خوابى است در وسط روز 6- خواب رخصت؛ و آن خوابی است که بعد از نماز عشاء باشد7- خواب حسرت؛ و آن خواب در شب جمعه استامیدوارم خداوند متعال ما را عامل به این روایت شریف قرار دهد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (علیهم السلام)
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچه‌ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه‌ای رو که دیروز یا دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه. زود باشین بچه‌های خوب. نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره دادن به نقاشی‌ها شد، بعضی از بچه‌ها خانواده‌شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز شام را کشیدند و... تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه‌ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانو
 
 
لی جونگ سوک (Lee jong seok)
بازیگر و مدل
اهل کره جنوبی
متولد ۱۹۸۹
 
از جمله سریال هایش با نقش اصلی که پیشنهاد میشود:
مدرسه ۲۰۱۳
صدات رو میشنوم (داستان ذهن خوانی لی جونگ سوک برای یک وکیل)
دکتر غریبه (داستان پزشکی از کره شمالی)
W (داستان دو جهان واقعی و فانتزی در نقاشی)
پینوکیو (داستان انتقام پسری برای پدر خبرنگاری که طی اتفاقی بدنام نشان داده شد)
وقتی که تو خواب بودی (داستان خواب هایی که در واقعیت اتفاق می افتند)
آهنگ مرگ (داستان عشق غم انگیز یک نمایش
تاجری قبل از عزیمت به سفری طولانی با همسرش خداحافظی کرد. همسرش گفت: تو هیچ وقت هدیه ای قابل برایم نیاوردی. مرد جواب داد: امان از دست شما زنهای نا شکر! هر چه که من به تو داده ام ارزش سالها کار داشته است. چه چیز دیگر می توانم به تو بدهم؟ زن گفت: چیزی که به زیبایی خود من باشد. سفر مرد 2 سال طول کشید و زن منتظر هدیه اش بود. عاقبت شوهرش از سفر بازگشت و گفت: بالاخره چیزی پیدا کردم که به زیبایی توست. البته بر ناسپاسی تو گریستم اما به این نتیجه رسیدم که آن چیز
نگهبانی می دید هر هفته یک پیرزن یک قایق موتوری پر از خاک و شن را از این سمت ساحل به آن سمت ساحل می برد. نگهبان هر چه داخل قایق را وارسی می کرد، چیزی جز خاک و شن بی ارزش پیدا نمی کرد. چند سال بعد وقتی نگهبان بازنشست شد، به آن سوی ساحل رفت و سراغ پیرزن را گرفت و از او پرسید: تو اکنون زن بسیار ثروتمندی هستی. من در تعجبم که چگونه با جابه جا کردن خاک و شن بی ارزش موفق شدی این همه ثروت برای خود جمع کنی. لطفا به من بگو راز تجارت تو در چیست؟ پیرزن با حیرت به ن
برای ایجاد انگیزه در کلاس اول خود میتوانید از داستانهای کوتاه استفاده کنید،
کلاس اولی ها علاقه بسیاری به شنیدن داستان دارند.
ایجاد علاقه به کلاس و مدرسه یکی از فنون یاد دهی -یادگیری برای بهبود کیفیت آموزش است.
برای مطالعه داستان کلیک کنید.
در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟ ماکس جواب می دهد: چرا از کشیش نمی پرسی؟ جک نزد کشیش می رود و می پرسد: جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم. کشیش پاسخ می دهد: نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است. جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند. ماکس می گوید: تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم. ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا وقتی در حال سیگار کش
باز آفرینی ضرب المثل دل که پاک است زبان بی باک است
بازآفرینی دل که پاکاست زبان بی باک است
یک داستان برای ضرب المثل دل که پاک است زبان بی باک است
داستان کوتاه دل که پاک است زبان بی باک

معنی خفته را خفته کی کند بیدار
انشا درباره ضرب المثل خفته را خفته کی کند بیدار
مثل نویسی آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است
داستان کوتاه درباره ضرب المثل خفته را خفته کی کند بیدار
صدایت را در این صحرا طنین‌انداز خواهی کردتو موسایی و در گهواره هم اعجاز خواهی کردسپیدی گلوی توست این یا که ید بَیضاتو چشم کورها را بر حقیقت باز خواهی کردکدامین راز خلقت را تو در این طور می‌بینیکه جانت را فدای گفتن آن راز خواهی کردچه زیبا دل به دریا می‌زند مادر چه زیباترعروجت را از آغوش پدر آغاز خواهی کردبگو که باز می‌گردی به آغوشش غریبانهبگو با خون سرخت تا خدا پرواز خواهی کرد::اسیر سِحر دنیاییم... محتاج نگاه توتو موسایی و در گهواره هم اعجا
تاریخ ادبیات ٣تست تو کنکور داره
✍️ عبدالحسین زرین کوب
با کاروان حله 
شعر بی دروغ شعر بی نقاب
پله پله تا ملاقات خدا
فرار از مدرسه 
سر نی
پیر گنجه در جستجوی ناکجا آباد
بحر در کوزه 
بامداد اسلام
ارزش میراث صوفیه
جستجو در تصوف
از کوچه رندان
از چیز های دیگر
نه شرقی ، نه غربی، انسانی

✍️ غلامحسین یوسفی
دیداری با اهل قلم 
برگ هایی در آغوش باد 
چشمه ی روشن
روان های روشن
کاغذ زر
تصحیح بوستان و گلستان سعدی
ترجمه (شیوه های نقد ادبی) از دیوید دیچرز
ترجم
دانلود فیلم صنعتی - دانلود فیلم کاروفناوری 
فیلم مراحل تولید و بافت تخت خواب ننو یا تخت گهواره ای با طناب
Hammock
فرمت Avi
حجم 66 مگابایت
دانلود کنید
دانلود فیلم های صنایع ساخت و تولید
فروشگاه آنلاین محصولات الکترونیکی کاروفناوری

برای استفاده از سایر مطالب سایت به صفحه اصلی مراجعه نمایید.
داستان کوتاه پند آموز
مردی در خواب میدید ..
  داشت در جنگل‌های آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دائم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود.
سریع خود را به داخل چاه ان
 
 
 
رمان مسافر کربلا: داستان آرزویی که به کربلا ختم می شود.
 
معرفی:
رمان مسافر کربلا : سیدمهدی شجاعی
وقتی کسی به زیارت امامی می ­رود می­گویند طلبیده شده است. این کتاب داستان یکی از همان طلبیدن­ های عجیب است که عقل آدم به آن قد نمی­ دهد و هاج و واج می­ ماند.
خلاصه:
داستان پسر بچه­ ی لالی است که به صورت اتفاقی با کاروان کربلا رو به رو می­شود و بدون اطلاع و مدارک لازم با آن­ها همراه می­ شود و در این جریان اتفاقات جالبی برای او پیش می ­آید.
بریده کتا
باید واسه چهارشنبه یه داستان کوتاه بنویسم ...
طرحم خیلی بلنده به درد یه داستان ۵۰۰۰ کلمه ای نمیخوره 
خاطرات بامزه یا جداب و جالبی که ممکنه تلخم باشه برام کامنت کنین شاید یه جرقه ای تو مخ داغونم بخوره ...
مغزم لااال شده...امروز
در تاریخ 4 آبان 98 - نام داستان کوتاه : شیدایی یک بمب
1. داستانم برنده گواهی رسمی جشنواره شد
2. داستانم به عنوان داستان شایسته تقدیر در کتاب مجموعه داستان "مشق عشق" چاپ شد
 
برشی از داستان:
به نظرم گاهی وقت‌ها رفاقت یعنی رفیقت رو بکشی، قبل از اون که غم نامردی روزگار اون رو بکشه!- بازپرس: پس شما قاتل زنجیره‌ای هستی؟ زنجیره‌ای تر از همسایه‌تون.- من؟! نه! حقیقت اینه که من قاتل نیستم ولی کشتن آدم‌ها رو دوست دارم! تا حالا 33 نفر رو کشتم. با طناب، چاقو، اس
بچه بودیم...
توی فیلم پدر سالار، اسدالله خان خواب بود و یه خواب دید و عرق کرده از خواب پرید و فریاد زد یا ابوالفضل...
من تا مدتها ادای اسدالله خان رو وقت خواب درمیاوردم و مامانم قربون دست و پای بلوری دختر بانمکش میرفت...
حالا هر روز یا حداقل هر هفته قصه من همین شده...
هفته پیش وسط هال خونه خواب بودم که بیدارم کردن...همه گفتن داشتی داد میزدی...اره...داشتم داد میزدم که یه نفر یه نامه ای رو بهم بده و نمیداد...
دیروز هم کلی خواب دیدم و هر بار از خواب پریدم...
داستان ذره ناشناخته، داستانی کوتاه و علمی تخیلی تألیف شده در کانون نشر علم رازا است. 
مقدمه داستان:
جملاتی رو که دارم میخونم باورم نمیشه دست نوشته های فردی است که تحقیقاتش سفر به مریخ را ممکن کرد ... 
لینک دانلود PDF داستان در ادامه ....
دانلودعنوان: داستان علمی تخیلی ذره ناشناخته حجم: 212 کیلوبایت
فروش تخت خواب های دونفره اقساطی در کرج: بزرگترین مرکز فروش سرویس خواب در استان البرز و کرج. اگر به دنبال خرید سرویس خواب و تخت خواب اتاق خواب با تنوع طرح و رنگ بسیار و به قیمت تولیدی هستید،این فرصت را از دست ندهید.
ادامه مطلب
آن ۸.۵ ساعت اختلاف زمانی که بین تهران و تورنتوست را یادتان هست؟ 
بالاخره کار دستمان داد
صبح بیدار شدم و در عوالم بین خواب و بیداری دیدم جایی نوشته چند نفری در مراسم تشییع جان دادند
باورم نشد
 
بعد آن ۵ساعتی را که ما در حالت آماده باش جنگی به سر بردیم،‌شما خواب بودید و ما خدا خدا میکردیم همه چیز وقتی شما از خواب بیدار شده‌اید به خیر گذشته باشد
به خیر که ختم نشد اما زبانه شرش کوتاه شد و همان موقع ها که ۴۵ دیوانه توییت کرد All is well، شما هم کم‌کم چ
مثلا تعبیر خواب چشم زخمی متفاوت از تعبیر خواب چشم سبز است. فردی ممکن است تعبیر خواب عفونت چشم به کارش بیاید و فردی دیگر هم تعبیر خواب کور شدن چشم دیگری مد نظرش باشد. ما در این مقاله از پارسی نو سعی کرده ایم تا به تمام این موارد از جمله تعبیر خواب آسیب دیدن چشم اشاره کنیم. ما را تا پایان این مقاله همراهی کنید.
 
تعبیر کلی چشم در خواب
آن چه در زندگی ما عزیز و گرامی است در خواب های ما به صورت چشم ظاهر می شود. اگر در خواب احساس کنید که دیدگان شما کم فر
چند روز است که هر شب کابوس می‌بینم. کابوس‌های عجیب و غریب و شلوغ و درهم‌ام دوباره برگشته‌اند. چند شب پیش آدم‌بده‌ی خوابم مادرم بود. هیچ چیز ترسناک‌تر از این نیست که آدم‌بده‌ی داستانِ کابوست مادرت باشد. البته شاید این برای منی که این اواخر از هر آشنا و غریبه‌ای ضربه خورده‌ام خیلی عجیب به نظر نرسد.
دیشب خواب تو را می‌دیدم. می‌پرسی چطور ممکن است خواب آدم نادیده را دید؟ نمی‌دانم. اما مکانیزم دیدن خواب آدم نادیده _اگر برایت سؤال است_ این طو
 
 
لی جونگ سوک (Lee jong seok)
بازیگر و مدل
اهل کره جنوبی
متولد ۱۹۸۹
 
از جمله سریال هایش با نقش اصلی که پیشنهاد میشود:
مدرسه ۲۰۱۳
صدات رو میشنوم (داستان ذهن خوانی لی جونگ سوک برای یک وکیل)
دکتر غریبه (داستان پزشکی از کره شمالی)
W (داستان دو جهان واقعی و فانتزی در نقاشی)
پینوکیو (داستان انتقام پسری برای پدر خبرنگاری که طی اتفاقی بدنام نشان داده شد)
وقتی که تو خواب بودی (داستان خواب هایی که در واقعیت اتفاق می افتند)
آهنگ مرگ (داستان عشق غم انگیز یک نمایش
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترین پیشداوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند: پدر عزیزم،با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با این دختر پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، ا
پسر به دختر گفت: متن زیبایی است، تا من بروم آبی به صورتم بزنم تو آن را بخوان. در آن متن نوشته شده بود: خانم زرنگ! از این به بعد با هیچ پسری دوست نشو، اگر هم شدی، پیشنهاد رفتن به رستوران را قبول نکن! حالا این دفعه پول ناهار را حساب کن تا دفعه دیگر هوس دوستی با پسران و غذای مجانی نکنی! با این حال غذای خوشمزه ای بود. مرسی!
در روزگاری نه چندان دور یک هیات از گرجستان برای ملاقات با استالین به مسکو آمده بودند. پس از جلسه استالین متوجه شد که پیپش گم شده است و به همین خاطر از رییس کا.گ.ب خواست تا ببیند آیا کسی از هیات گرجستانی پیپ او را برداشته است یا نه؟ پس از چند ساعت استالین پیپش را در کشوی میزش پیدا کرد و از رییس کا.گ.ب خواست که هیات گرجی را آزاد کند. اما رییس کا.گ.ب گفت: متاسفم رفیق، تقریبا نصف هیات اقرار کرده اند که پیپ را برداشته اند و تعدادی هم موقع بازجویی مرده ا
بر اساس یک داستان کوتاه از نویسنده یونانی آنتونیوس Toumanidis، و با الهام از پری دریایی کلاسی توسط کارلو Collodi، این فیلم در حال نوآوری داستان پینوکیو است.
داستان پینوکیو از قرون وسطی و سالهاس که ارائه شده است. در همین حال، در داستان جدید ، در نیویورک، کارل بوچلر کارآگاه با یک قاتل سریال با نام Geppetto روبرو خواهد شد که قربانیان خود را به پیکرهای انسانی تبدیل می کند. کارل، با کمک یک استاد مطالعات ایتالیایی، کشف می کند که داستان پری واقعی است و با خون ن
اسب‌ها می‌توانند به صورت ایستاده و نشسته بخوابند. آن‌ها به دلیل زندگی در دنیای آزاد پیشفرض یادگرفته‌اند که چگونه به خواب سبک روند در حالی که ایستاده‌اند و در حال چرت زدن بر زمین نیفتند. یک اسب هنگامی که در یک دسته با دیگر اسب‌ها است بهتر می‌خوابد چون در این هنگام برخی به خواب می‌روند و برخی دیگر آماده و بیدارند و نگهبانی می‌دهند. اگر اسب تنها گذاشته شود نمی‌خوابد چون به صورت غریزی یادگرفته‌است که مراقب خطر باشد و پیرامون را نگاه کند.
خانم معلم رو به شاگردهای کلاس اول گفت: بچه ها، حالا هر کس باید آخرین صحنه ای رو که دیروز یا دیشب تو منزلشون دیدن نقاشی کنه. زود باشین بچه های خوب. نیم ساعت بعد خانوم مشغول نمره دادن به نقاشی ها شد، بعضی از بچه ها خانواده شان را مشغول تماشای تلویزیون کشیدند، چند نفری میز شام را کشیدند و ... تا اینکه خانم با تعجب به نقاشی یکی از بچه ها خیره شد و پرسید: ببینم کوچولو، تو مطمئنی این صحنه رو توی خونه تون دیدی؟ و کودک شش ساله قسم خورد که دیده، خانوم سری ت
پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب بر می خاست و تا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود. هم زمان با طلوع خورشید از نرده ها بالا می رفت تا کمی استراحت کند. در دور دست ها خانه ای با پنجره هایی طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود. با خود می گفت: اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خا
داستان کوتاه غوغای سکوت
غوغای سکوت
روزی
کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی
امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه
بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول
بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت
نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار
هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز ه
دکتر داشت حرف میزد. میگفت آدما وقتی تعارض هایی واسشون پیش میاد که نمیتونن حلش کنن و باهاش کنار بیان پس خوابش رو میبینن تا بتونن حلش کنن اینکه بعضی ها خواب های سریالی میبینن به خاطر اینه که با یه بار خواب دیدن نتونستن تعارض هاشون رو حل کنن پس انقد اون خواب رو میبینن تا بتونن حلش کنن.
دلیل خواب های ادامه دارم رو فهمیده بودم. دلیل خواب های اخیرم حتی و خواب های به وقت وقایع مهم. اینکه چرا در حالی که قلبم به شدت تند میزنه و وحشت کردم از خواب میپرم و ح
خرید تخت خواب های جهیزیه قسطی: بزرگترین مرکز فروش تخت خواب های تک نفره، دو نفره و جهیزیه عروس و تخت های تاشو در استان البرز و کرج. اگر به دنبال خرید سرویس خواب و تخت خواب اتاق خواب با تنوع طرح و رنگ بسیار و به قیمت تولیدی هستید،این فرصت را از دست ندهید.
ادامه مطلب
پیرزنی در خواب خدا رو دید و به او گفت:خدایا من خیلی تنهام، مهمان خانه من می شوی؟! خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش می رود...پیرزن از خواب بیدار شد و با عجله شروع به جارو زدن خانه اش کرد..!رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود رو پخت.سپس نشست و منتظر ماند...چند دقیقه بعد درب خانه به صدا در آمد...پیرزن با عجله به سمت در رفت و اون رو باز کردپیرمرد فقیری بود، پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهدپیرزن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در
تعبیر خواب طلا از دیدگاه امام جعفر صادق علیه السلام و سایر معبران علم تعبیر خواب طلا در خواب بیان خواهد شد. تعبیر خواب طلا امام صادق، تعبیر خواب طلای شکسته ، تعبیر خواب طلا برای دختر مجرد، تعبیر طلا در خواب زنان و کاملترین مرجع تعبیر خواب طلا در خواب را در سایت سماتک می خوانید.
تعبیر خواب طلا امام صادق
تعبیر خواب طلا امام صادق برای مردها بد، ولی برای زن‌ها خوب می‌باشد. تعبیر خواب طلا از امام جعفر صادق :حضرت امام صادق فرماید: دیدن طلا در خواب
 تصمیم گرفتم از امروز هر شب چیزی در مورد روزهای در خانه ماندن بنویسم.
 
با این که از اذعان میکنم از این بیماری وحشتناک و از تو خونه موندن آنچنان دلخور نشدم، اما به طور غیرمستقیم دست افسردگی و اضطراب رو گرفتم و تو اتاق تاریکشون نشستم. می خواهم برای خانواده ام هم که شده شادتر باشم. امروز کمی تمرین نوشتن زیبا کردم و  با این که ساعت از نیمه شب گذشته میخواهم داستان کوتاه بخوانم. ساعت خوابم که تحت تاثیر کار و بار و دانشگاه نباشد فورا باز می‌جوید روز
یه روز مسؤول فروش، منشی دفتر و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند. یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و غول چراغ ظاهر می شه. غول میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم… منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!… من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم … پوووف! منشی ناپدید می شه… بعد مسؤول فروش می پره جلو و میگه: « حالا من ، حالا من! … من می خوام
دیشب یه داستان
کوتاه از شرمن الکسی به نام تو گرو بگذار من پس میگیرم رو خوندم. خیلی برام شیرین
بود داستانی که با یه لحن خیلی خودمونی طوری که فکر میکنی همین الان جکسون شخصیت
اصلی داستان روبروت نشسته وداره برات با آب و تاب این داستان رو تعریف
ادامه مطلب
در باغی چشمه ای بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ، تشنه ای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می کرد. ناگهان خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد. آب در نظرش شراب بود. مرد آنقدر از صدای آب لذت می برد که تند تند خشت ها را می کند و در آب می افکند. آب فریاد زد: های، چرا خشت می زنی؟ از این خشت زدن بر من چه فایده ای می بری؟ تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است. اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه مثل شنی
شعر در مورد خواب
در این مطلب از سایت جسارت سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خواب برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دستم را
به زیبایی تو نزدیک می کنم
و خواب از سرم می پرد
حتما که نباید
فنجان را سر کشید
گاهی قهوه از چشم ها
در جان می چکد.
شعر در مورد خواب
به من فکر کن
قبل از خواب
در لحظه های مکاشفه
در آخرین ثانیه هشیاری
بگذار پروانه ای که روی شانه ات نشسته
عطر گیسوان مرا نفس بکشد
در آن سوی مرزهایی که

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها